باز عید عید......................هورا
دیروز برای خرید لباس عید بچه ها رفتیم بازار خیلی باحال بود یاد بچه گی هام افتادم .البته عکسی که گذاشتم ربطی به عید نداره اما حال و هوای بچه گی من و داره.... و اما اخر سال اون موقع ها.... مادر از فرش خونه گرفته تا قاشق چنگالهارو میشست .حدود دو هفته ای خونه بی فرش بودد باباکه از سر کار می اومد دایم غرغر میکرد که بابا زن بسه چقدر میسابی اخه رو این زمین لخت ما چجور استراحت کنیم...مامان هم که انگار نه انگار ....به رسالت مهم خانه تکانیش ادامه میداد.ما دو تا خواهر وسه تا برادر قدو نیم قد بودیم که از بیست اسفند به بعد میرفتیم خرید لباس البته لباس فقط مغازه حبیب اقا .کفش هم مغازه کندری...چون با بابام حساب ک...
نویسنده :
مامان صبا
12:05